سیاست تخته قاپوی عشایر و دولت سازی پهلوی اول (مطالعه موردی کردستان ایران 1320-1304)
کلمات کلیدی:
سیاست تخته قاپو, دولت مطلقه, عشایر, پهلوی اول, کردستانچکیده
تاریخ ایران همیشه میان دو مرکز قدرت یعنی دولت مرکزی و ایلات و عشایر رویارویی وجود داشت. دولت مرکزی از یکسو در صدد تسلط بر قبایل بود و از سوی دیگر به توان نظامی این قبایل کوچ نشین نیاز داشت. سران قبایل وضعیت نظامی قدرتمندی داشتند و در نتیجه رابطه تنگاتنگی میان آنها و دولت مرکزی وجود داشت. قدرت در مناطق کردنشین از گذشته بین کانونهای متعددی از جمله خاندانهای ذینفوذ، ایلات و عشایر و خوانین پراکنده بود. در دورة پس از مشروطه و جنگ جهانی اول، پراکندگی قدرت و ظهور مدعیان جدید به شکل بیسابقهای گسترش یافت و نفوذ حکومت مرکزی به حداقل رسید. با ظهور رضاخان و افزایش قدرت و توان نظامی دولت، تلاش برای گسترش حاکمیت مرکزی و سرکوب کانونهای سنتی قدرت از جمله در مناطق کردنشین در اولویت قرار گرفت. پرسش بنیادی پژوهش حاضر این است که چرا دولت پهلوی اول نسبت به اسکان عشایر (سیاست تخته قاپوکردن) در کردستان مبادرت کرد و این سیاست چه تاثیری بر دولت سازی در این دوره گذاشت؟ هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر اجرای سیاست تخته قاپوکردن، خلع سلاح و کاهش قدرت ایلات و عشایر در ایجاد حکومتی متمرکز و مقتدر در کشور با تمرکز بر سرکوب ایلات کردستان است. یافتههای پژوهش حکایت از آن دارد که اجرای سیاست تخته قاپو در دوره پهلوی اول از یکسو، موجب خلع سلاح و کاهش قدرت ایلات و عشایر و شکل گیری حکومتی متمرکز و مقتدر در کردستان شد و از سوی دیگر، اقدامات خشونت بار علیه ایلات و عشایر، دولت گریزی مردم کردستان را تشدید ساخت. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی و تحلیل تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است.