اقتدارزدایی از سوژه در روایت رمان در تاریخ فرهنگی ایران (شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری) از منظر برخی مفاهیم فلسفی ژیل دلوز
کلمات کلیدی:
Houshang Golshiri, Gilles Deleuze, Shazdeh Ehtjab, Centrifuge, Sialit.چکیده
هوشنگ گلشیری یکی از داستان نویسان تاریخ فرهنگی معاصر ایران است که در کارهای بلند و خاصه کوتاه همواره دغدغه ی صناعت و فرم را داشته و در این راستا آثار درخور توجهی به جامعه ادب ایران عرضه کرده است. رمان کوتاه شازده احتجاب به گواه چند دهه ی اخیر یکی از صناعتمندترین آثار روایی در ادبیات معاصر ایران به حساب میآید. گلشیری در این اثر به مدد برخوردی آفرینش گرانه و نو با عناصر و شگردهای روایی، غنائی چشمگیر به ظرفیتهای فنی و محتوایی آثار بخشیده و کلیت روایی قابل تأملی خلق کرده است. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و در پرتو برخای مفاهیم ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی نظیر سرهم بندی، اتصال، صیرورت و گفتار غیرمستقیم آزاد به بررسی ساختار و فرم این اثر میپردازد و نشان میدهد که عناصر روایی به ویژه زاویه دید و زمان روایات در اتصال و سرهم بندی با دیگر اجزاء همچون زبان، شخصیت پردازی، توصیفات صحنه، فضا و پیرنگ چگونه منجر به سیالیت و مرکزگریزی در فرم اثر و نهایتاً زوال سوژه محاوری در کلیات روایای آن میشود. هدف این پژوه پاسخ به این پرسش است که آیا رمان شازده احتجاب نظر به آموزههای فلسفی دلوز از حیث ساختار و فرم، رمانی مرکزگریز و سیال است و اینکه اگر چنین است آیا مرکزگریزی و سیالیت چگونه روایت را از سیطره و اقتدار سوژه – راوی منفرد و غالب میرهاند.