نقش طبقه متوسط درتحولات سیاسی ایران از منظرساموئل هانتینگتون وکارل دویچ
کلمات کلیدی:
نقش طبقه متوسط, تحولات سیاسی ایران, ساموئل هانتینگتون , کارل دویچچکیده
طبقه متوسط در تحولات سیاسی جوامع همواره نیرویی تأثیرگذار و تعیینکننده بوده است. این مقاله با تمرکز بر دیدگاههای ساموئل هانتینگتون و کارل دویچ، به تحلیل و بررسی نقش این طبقه در دگرگونیهای سیاسی ایران میپردازد.دیدگاه هانتینگتون بر پیوند میان توسعه اقتصادی و شکلگیری طبقه متوسط مدرن تأکید دارد.او طبقه متوسط را نیرویی پیشبرنده در اصلاحات و تحولات دموکراتیک میداند و معتقد است این طبقه با رشد اقتصادی، افزایش تحصیلات و آگاهی، خواهان مشارکت سیاسی بیشتر و اصلاحات ساختاری در نظامهای سیاسی میشود.در ایران، طبقه متوسط به عنوان نیرویی تحولخواه، نقشی کلیدی در دورههای مختلف، از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی و جنبشهای اعتراضی معاصر ایفا کرده است.از سوی دیگر، کارل دویچ بر نقش ارتباطات و شبکهسازی تأکید دارد و معتقد است طبقه متوسط به واسطه دسترسی به منابع اطلاعاتی، ابزارهای ارتباط جمعی و قابلیت سازماندهی، در بسیج سیاسی جامعه و انتقال خواستههای جمعی به نخبگان سیاسی نقشی اساسی دارد. ایران از این منظر نیز شاهد نقشآفرینی طبقه متوسط در گسترش گفتمانهای دموکراسیخواهانه و تقویت جنبشهای اجتماعی بوده است.در نهایت، مقاله به این نتیجه میرسد که طبقه متوسط ایران به دلیل برخورداری از آگاهی بالا، دسترسی به منابع اطلاعاتی و توانایی شبکهسازی اجتماعی، عاملی اساسی در تحولات سیاسی کشور است. این طبقه نه تنها به عنوان نیرویی اصلاحطلب و تحولخواه عمل میکند، بلکه به دلیل جایگاه میانجیگرانهاش بین نخبگان سیاسی و تودههای مردم، نقشی پایدار در فرآیندهای سیاسی ایفا میکند. بررسی این نقش از دیدگاه دو نظریهپرداز برجسته، ابزاری تحلیلی برای فهم بهتر پیچیدگیهای تحولات سیاسی ایران فراهم میآورد.