تحول تاریخ نگاری اسلامی در عصر خلافت
کلمات کلیدی:
تاریخ نگاری اسلامی, اموی, عباسیان, نوزایی فرهنگیچکیده
در دو قرن اول اسلامی، سنت تاریخنگارانة واحد و یکدستی وجود نداشت و مکاتب متعددی در حوزه مدینه، عراق، شام، یمن و ایران پدید آمد. به تدریج تضاد بین نگاه مورخان درباری با دیگر وقایع نگاران، گستردگی فرهنگ جهان اسلام، آزادی عمل نسبی مورخان در به کارگیری روش مشاهده یا روایتگویی منجر به پیدایش آثاری با رویکردهای متفاوت گردید؛ با این حال، تاریخنگاری اسلامی در سدههای سوم و چهارم هـ.ق به سمت گفتمان نقلگرا رفت و از نگاه تحلیلی و انتقادی کمتری بهره جست. جستار حاضر میکوشد با روش تطبیقی ـ انتقادی ضمن تحلیلی گذرا بر جریان تاریخنگاری از سدة اول تا چهارم هجری، روش تاریخنگاری و تاریخنگری امویان و عباسیان را با یکدیگر مقایسه نماید. براساس یافتههای پژوهش، بنیامیه و بنیعباس برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود از تاریخ و مورخان استفادة ابزاری نمودند و خواسته و ناخواسته به رواج پارهای کژنویسیها و انحرافات تاریخ نگارارنه کمک کردند. سرانجام با شروع نهضت ترجمه و تکثیر و جذب فرهنگی، زمینه رونق بخشی به علم تاریخ نگاری توسط مورخان بلاد تابعه فراهم شد و نگرش تاریخی مورخان مسلمان، جهان گرا و تحلیلی گردید. تا جایی که نسل جدیدی از مورخان حرفهای به تدوین آثار فاخر موفق شدند.